معنی موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن,, معنی موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتنپ, معنی km[ bاc lcbj، تkm[ bاaتj، km[bاc fmbj، jmsاj bاaتj,, معنی اصطلاح موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن,, معادل موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن,, موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن, چی میشه؟, موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن, یعنی چی؟, موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن, synonym, موج دار کردن، تموج داشتن، موجدار بودن، نوسان داشتن, definition,